معنی باکتری شناسی

حل جدول

باکتری شناسی

میکروبیولوژی

باکتریولوژی

باکتریولوژی، میکروبشناسی


باکتری سالمونلا

کشف بیولوژیک آگوست گارتنر


نوعی باکتری

باسیل

فارسی به انگلیسی

ترکی به فارسی

باکتری

باکتری

لغت نامه دهخدا

باکتری

باکتری. [ت ِ] (فرانسوی، اِ) این واژه ٔ فرانسوی عیناً از زبان فرانسه اخذ و پذیرفته شده است. (ازلغات مصوبه ٔ فرهنگستان). باکتریها ساده ترین موجودات زنده و تمام آنها تک یاخته ای اند، اختلاف جنس در آنها دیده نمیشود و تکثیر آنها بوسیله ٔ دو نیمه شدن از طرف عرض و یا از طرف طول است. هیچیک از آنها کلروفیل ندارند و بیگانه خوار می باشند. یعنی بحالت انگل و طفیلی در محیطهای غذایی یا بر روی موجودات زنده ٔ دیگر زندگی میکنند، فقط در میان آنها بعضی از انواع میتوان یافت که با نداشتن کلروفیل خودخوار می باشند و میتوانند ازت را مستقیماً از هوا بگیرند و با مواد معدنی ترکیب کنند و مواد آلی بسازند، باکتریها در همه جا پراکنده و در طبیعت فراوانند، هر جا ماده ٔ غذایی بیابند بسرعت تکثیر و فزونی می یابند و همین که محیط پرورش آنها نامساعد شود بحالت زندگی نهفته بسرمیبرند این وضع زندگی موجب آن شده است که در گرد و غبار هوا و آب شیرین و آب دریا و غیر آن پراکنده شوند. باکتری ها را گاهی میکرب هم میگویند، ولی نام میکرب بر تمام موجودات زنده ٔ تک یاخته ای اطلاق میشود که باید آنها را با میکرسکپ دید، بدین ترتیب هر باکتری میکرب است ولی هر میکرب باکتری نیست. از باکتری های مشهور باکتری سرکه و باسیل سیاه زخم را میتوان نام برد. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 134 و روش تهیه ٔ مواد آلی ص 173 شود.


شناسی

شناسی. [ش ِ] (حامص) به صورت ترکیب به معنی شناسایی و آگاهی به کار می رود و ترکیبات ذیل در آن هست:
- آب شناسی. آدم شناسی. انجم شناسی. ایران شناسی.جمجمه شناسی. جنگل شناسی. جواهرشناسی. جوهرشناسی. حق شناسی. حیوان شناسی. خاک شناسی. خاورشناسی. خداشناسی. خطشناسی. خودشناسی. روانشناسی. زمین شناسی. سبک شناسی. ستاره شناسی. سخن شناسی. سکه شناسی. سنگ شناسی. شرق شناسی. شعرشناسی. عرب شناسی. قبله شناسی. قیافه شناسی. کتاب شناسی. گوهرشناسی. مردم شناسی. معدن شناسی. میکرب شناسی.نبات شناسی. نمک شناسی. وقت شناسی. هواشناسی.
و رجوع به ترکیبات شناس شود.

فرهنگ معین

باکتری

(تِ) [فر.] (اِ.) میکروب، موجود ریز ذره بینی که با چشم غیرمسلح دیده نمی شود.

مترادف و متضاد زبان فارسی

باکتری

باسیل، موجود ذره‌بینی، میکرب

فرهنگ فارسی هوشیار

باکتری

موجود ذره بینی، میکروب

فرهنگ عمید

باکتری

موجود زندۀ تک‌سلولی با شکل‌های مختلف کروی، بیضی، میله‌ای، و مارپیچی، و دارای سیتوپلاسم و هسته که بعضی از انواع آن برای انسان، جانوران، و گیاهان مضر و بیماری‌زاست،

فارسی به آلمانی

باکتری

Bakterie, Die [noun], Okzident [noun]

واژه پیشنهادی

باکتری

تک‌زیان

فارسی به عربی

ضد باکتری

مبید للجراثیم

معادل ابجد

باکتری شناسی

1054

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری